یادداشت های مستر شوکولاتی

متن مرتبط با «جنیفر لوپز» در سایت یادداشت های مستر شوکولاتی نوشته شده است

جن

  • 10.05.1394 ساعت 9.30 صبح مثل روزهای دیگه از خواب بیدار شدم  ولی امروز خیلی کسل بودم نمیدونم چرا... شروع کردم به درس خوندن و ابتدا به خوندن دی ال ام هام... ساعت 11 شده بود من داشتم از حال می رفتم خییلی خوابم میومد... دراز کشیدم رو زمین و به شکم داشت خوابم میگرفت... یکم گذشت و چشمام داشت گرم خواب میشد که احساس کردم یه نفر روی کمرم نشسته... اول فکر کردم شاید بچه هان و میخوان منو بترسونن و یواشکی اومدن داخل... منم به خودم گفتم حالا که این کارو کردن منم حالشونو میگیرم و یک دفعه بلند میشم یکم بهشون بخندم دیگه از این غلط ها نکنن... اومدم که بلند شم دیدم نمیشه... هرچقدر فشار دادم که بتونم بلند شم دیدم اصلا توانی ندارم و انگار اصلا جون ندارم که بلند شم...با خودم گفتم حداقل صحبت کنم که بفهمن من فهمیدم میخوان اذیتم کنن... ولی هرچقدر خواستم لب هامو باز کنم که چیزی بگم نمیشد ... میخواستم حرف بزنم ... میخواستم چیزی بگم ولی نمیشد... نمیدونم چرا... انگار یکی منو طلسم کرده بود... یک لحظه دیدم رو شونه هام داره فشار میده ... و داره نفس نفس میزنه... صدای نفس هاش و خره خره کردن گلوش اذیتم میکرد ... یکم تر,جنیفر لوپز,جن,جناب خان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها