یادداشت های مستر شوکولاتی

متن مرتبط با «به انگلیسی» در سایت یادداشت های مستر شوکولاتی نوشته شده است

بازگشت به میادین یا فقط این چند روز؟؟

  • از اخرین نوشته ام حدود چهار سال میگذره ....چقد اتفاقا افتاد و دیگه حس نوشتنم ازم گذشت ....از پریشب یه دفعه به سرم زد که سری بزنم به وبلاگم ... تقریبا همه پست ها رو به اتفاق خانومم خوندم .... اره درست خوندید خانومم همسرم ..., ...ادامه مطلب

  • دختر همسایه!

  • ماه محرم نمیدونم سال 87 بود یا 88 بود... شایدم 86 بود  تو محلمون هییت سینه زنی بود ... از شب پنجم تا شب دهم هر شب سینه زنی هست ... تو یکی از این شب ها .... مهدی رفیقم اومد دم در خونه تو اون شلوغی : ممد بیا دم در لباسامو پوشیدم رفتم دم در... باهاش رفتم تو هییت و سینه زدیم و یکمی بعدش اومدیم بیرون از وسط هییت.... یه لحظه چشمم افتاد به دختر همسایه... این همون الهامه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چقده خوشکل شده بود لاکردار... رفیقمو گفتم مهددددددددی الهامو ببین!!! گفت؟ خب؟ گفتم : من اینو میخوام.... :ی همینجور نگام کرد :                                                                     اقا منو میگید عین گاو رفتم پیشش ... همینجور نگاش میکردم.... اونم محل سگ بهم نذاشت.. میخواستم برم بهش عرض تسلیت به مناسبت دهه محرم بهش بگم که یه لحظه دیدم داداشش داره میاد... اقا منو میگید دو پا داشتم دوپا دیگه قرض کردم الفرار... از این سمت کوچه به اون سمت کوچه فقط خواستم برم پیشش... واای چقد رفیقم بهم خندید!!! تنها چیزی که یادمه این بود که اون اصلا نگامم نکرد  بعد مراسم دیگه داشت تموم میشد که رفت خونه ... منم منتظر بودم مثل فیل,شبای تابستون,به انگلیسی,شبای تابستون متن ...ادامه مطلب

  • ملودی و مهرنوش دوتا از بهترین دوست های مجازیم!

  •  1. چند روزی میشه شروع کردم واسه کنکور ارشد خوندن .... باید دانشگاه سراسری روزانه قبول شم... غیر از این باشه نمیرم . امسال نوبت دوم قبول شدم ولی نرفتم یعنی اصلا انتخاب رشته هم نکردم .   چون فقط و فقط دانشگاه روزانه سراسری میخوام برم تا ایشالله به اون هدفم برسم . ایشالله...  فعلا که دارم کتاب 504 رو میخونم و البته در کنارش فیلم زبان اصلی هم میبینم... چون حتما باید تو کنکور زبان رو باید بزنم. ایشالله امسال نتیجه بگیرم ... البته میخوام تو آزمون های آزمایشی سنجش هم ثبت نام کنم . ازمون هاش از اواخر مهرماه شروع میشن.. هدفم اینه ایشالله تا آخر تابستون همه منابع و کتاب ها رو یکبار بخونم ... فقط دعام کنید بچه ها ....2. مثل شهریور سال 90 دوباره از مهرنوش و ملودی تشکرات ویژه میکنم که باز اینجا منو تنهام نزاشتن ...   3. نوزدهوم ماه رمضان معمولا من میرم احیا .... شب نوزدهم ساعت 1.30 شب بود که قرار بود امیر ( پسر خواهرم که 18 سالشه ) بیاد باهم بریم ولی ساعت 2 اومد منم قبلش رفیقم رضا زنگ زد که بیا اینور ... ما هم رفتیم و تا صبح فوتبال یا همون پی اس بازی کردیم خخخخخخخخخخخخ ولی شب 21 رمضان دیگه گفتم با, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها