1395/09/13

ساخت وبلاگ
خیلی یهویی امشب زد به سرم که بیام وبلاگ...

دیگه مثل سابق کسی اینجا نیست. نوشته هام برا خودمن و برای خودم مینویسم. خدارو شکر کسی آشنا دیگه نیست یا دیگه کسی نمیاد اینجا و راحت و راحت میتونم بنویسم... الان که دارم مینویسم همه سرشون تو تلگرام و واتس آپ و اینستگرام گرمه ( اسم اینارو اوردم شاید 30 سال دیگه بخوام بخونم این متنو یادم بیاد 30 سال قبل از چه نرم افزارهای مسخره ای استفاده میکردیم!)

واقعیت اینه که من هنوز بعد خدمت هیچ کاری نتونستم انجام بدم .... پدر اون خونه رو دوتا اتاقشو مغازه زد ولی باز نرفتم ( نداشتن سرمایه کافی و اصرار بنده به حداقل یکسال دیگر در شرکت کردن در مسابقات ورودی ازمون های استخدامی) فعلا حالاحالاها میخوام ازمون بدم تا شاید یکیشونو قبول بشم. تامین اجتماعی قبول شده بودم ولی متاسفانه شدم نفر ذخیره ....

حالا هم که اینو بگم که 21 آبان امتحان دادم و احتمال زیاد تا یک ماه آینده نتایج آزمون میاد ... خداکنه قبول شم و سر و سامون بگیرم...

خیلی تنهام .... خیلی.... 

هیچکی رو دیگه کنارم نمیبینم و دلم لک زده واسه بیرون رفتن با یه نفر. باور کن تنهایی حال نمیده ...

دوتا رفیق جیکم هم درگیر زندگیشون شدن سینا که معلوم نیبست درگیر چی شده که حرف نمیزنه و مهدی هم درگیر کار. دیگه از دوستام هیچکی نیست همه یا رفتن سرکار یا ازدواج کردن یا رفتن شهرهای دیگه ... 

نمیدونم احساس میکنم عقب افتادم ... ولی میدونم اینجور نیست ... فقط مطمینم اگه شغل داشتم حتما الان تو فکر ازدواج بودم چون واقعا این زندگی بدون همدم خیلی سخته. همش دوستای مجازی اصلا واقعی نمیشن ...

اینم حال و روز من تو این روزها .... خدا کنه پست بعدی از قبولیم بنویسم ... خدا کنه ...

یادداشت های مستر شوکولاتی ...
ما را در سایت یادداشت های مستر شوکولاتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8shokolboy4 بازدید : 131 تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 ساعت: 6:04