وقتی درد میکنه شکمت... دوست داشتم خودمو دو تیکه میکردم ... تیکه ای که ازم جدا بشه، بهت وصل بشه و دردت به من منتقل بشه ...
اینکه از درد شکمت رو زمین پهن میشی و با دستات شکمت رو میگیری ... این منم که هیچ کاری ازم برنمیآید و کنارت میخوایم فقط به چشمای قشنگت زل میزنم و دونه دونه اشک میریزم برات ...
نمیدونم شاید این یعنی عشق...
پی نوشت :
منظورم از بی بی : خانوممه
یادداشت های مستر شوکولاتی ...برچسب : نویسنده : 8shokolboy4 بازدید : 92